Sunday, May 31, 2009

ايران و ويران

من که تو باب تلويزيون ماهواره ای و جفنگيات لوس انجلسی و طهرانيش نيستم ولي يه جايي يه دو سه هفته پيش ازکنار يکيشون رد ميشدم گفتم بخندم گريه کنم يا شيشکی . که طهرانی و لوس انجلسی نداره ,از دم عجم برده و پيرو استاتوس کو و کهنه راه امتی . تنها چيزی که اين دو قلوهايه امتی رو از هم جدا ميکنه , رژ لب و ماتيک و يه کراواته وگرنه همه اصغر و صغرا . اينم يه سروده ای ابگوشتی از من برايه هم انديشان و همراهان ايران دوستم. خوش باشيد


کنون سام سرودی نويسد وزان پارسی
ز تازی بری ,چهرش آراستی
چکامه عرب فارس را ,کار آسان بود
که کودک سه ساله بر ان دان بود
اگر چامه گر ,قافيه کم بياورده ای
بدزدد عرب واژگان خرده ای

ايران و ويران


سام سام ,نپرستد , يه مشت خاک ز بن شور
گر جوهر ان خاک ز فرهنگ اييران بشود دور
اکنون بپزم بهر تو يک چامه ز ويران
انچه عرب امه به نيرنگ کند نامه ايران
ايران نه ز خاکست و نه باد است و درختان و چمنزار
نامش نه ز ابگوشت بيايد , نه خورش نار
فرٌش نه بيايد ز مغول يا ز يه سوسمار
ان ريشه نباشد ز بر اجعل و جاءل و جعلنار
ان نام نيايد ز بر شيخ خراباتی و مولا
يا از پسر و تخم و تره ,جنگ جلولا
پس گوهر نامش تو بجويد بره ان يار
ان کورش انشان, که ارامگهش دشمن ايری بکند زار
ان نام بيايد ز فرهنگ دليران
ان توده وارسته و افسر به جهان ,مردم ايران
ان نام چو يا ديست ز ماد و پرس ,سگزي و اشکان
چون خوی به نيکي , ز پندار و اموزش زرتشت به نياکان
ان نام بيامد چو ز هنگام خجسته
از مردم اراسته پيراسته و فرهنگ گسسته
ان گوهر نامش بيايد به برت بهر زبانش
ان گويش پارسي , نه تازي و لسانش
سام سام به کنون کرده تو هشيار به گفته
تا معنی ايران تو بداني, ز ويرانه آن , امٌت خفته

تاريخ پس از جنگ عرب و قادصی چون کُ .. شعره
ان تاز الفبا و زبانه عربو ,فارسيش خود کُ سه شعره
جز بابک و يعقوب ,ابومسلم و مزيار
ان غزنويان , سل جغٌيان, شاه صفي, نادر و عباس ک شعره
جز رازی و فردوسی و رودک و دقيقی و به چندی
ان چامه سرا مدحننا شيخننا ملا ثنا نصيحنا اون کُ شعره
جز نام,سپاهان و ز کرمان و خراسان و ز گيلان و ز شيراز و لرستان
جز کرد و مدان , اذر و خوز و ماهان و سکستان
ان تربت حيدر , فرج اباد و نغی نون به تقی داد کاکاف اون کُ شعره
جز پرستش ايزد به مسلمان و کليمی و به زرتشت و ز ترسا
ان سينه زنی ,سفره ابوالفضل و فال بر حضرت شيخ حفظ ک سه شعره
گر نام خود اری ز اييران پرستان
از کيسه ايران بزنی سينه زنی در نجفستان و فلستان برو اون ک شعره
گر تو بروی ابوظبی بهر يه کنسرت
جنگت به عرب بهر خليج عربش اين ک سه شعره
گر صد به نود تو گفته ات واژه تازيست
ان سفره هفت سين و نوروز, دستبند فروهر, پُز فيروز بخون اون ک شعره
پايان چکامه من بگم بهر چو فرهنگ
ان ناز و ادا ايرانييم, عرب نييم اون ک شعره

سام سام

No comments: